Warning: session_start(): open(/opt/alt/php72/var/lib/php/session/sess_16d8c546b2ab937d68b33dfd15344dd9, O_RDWR) failed: Disk quota exceeded (122) in /home/revaya/domains/revayat30.ir/public_html/wp-content/plugins/mihanpanel/app/mw_config.php on line 22

Warning: session_start(): Failed to read session data: files (path: /opt/alt/php72/var/lib/php/session) in /home/revaya/domains/revayat30.ir/public_html/wp-content/plugins/mihanpanel/app/mw_config.php on line 22
« کافی » ، یکی از ضد کمال گراترین مفاهیم دنیا است - معصومه نوربخش | روایت سی
مرجع آموزش مهارت های توسعه محور در زنان

« کافی » ، یکی از ضد کمال گراترین مفاهیم دنیا است

« کافی » ، یکی از ضد کمال گراترین مفاهیم دنیا است .

این عبارتی است که استفان گایز در کتابش با نام چگونه کمال گرا نباشیم ، آورده است .

کافی بودن برای همه ما در یک حس دوگانه ایجاد می کند . ترسی از آن چه که آیا به واقع کافی بودن برای رضایت زندگی کافی است ؟ و یک آسوده دلی از این که کافی بودن را روزنه ای بیابیم برای فراغ بالی بیشتر و لذت از زندگی مان .

به واقع کافی یعنی چه ؟

شاید کمی خنده دار باشد که در مورد معنای لغوی کافی بودن بیاییم و کمی تامل کنیم . همه ما بارها با این واژه رو به رو شدیم . می دانیم که کافی بودن چه معنایی دارد . اما گاه باورها و تصورات از این مفهوم کیفی موجب می شود که ندانسته در ورطه ی دور باطلی از حس ناکارآمدی و ناکارایی بیفتیم . یا احساس کنیم که دیگر نمی توانیم آنچنان که باید به مطلوب خود برسیم .

آزمودن کافی بودن به چه معناست ؟

آیا متر و مقیاسی برای سنجش میزان کافی بودن وجود دارد ؟ بنظر می رسد اینجا همان نقطه تلاقی و عطف مفهوم کافی بودن و کمال گرایی است .

جایی که آن را استفان گایز ضد کمال گراترین مفاهیم جهان قلمداد کرده است .

همان نقطه ای است که آن حس دوگانه از کافی و کمال برای خیلی از ما تجربه شده است . جایی که ما کافی بودن را در عمق و پهنای کمال گم می کنیم .

یا در تلاش هستیم از راه و مسیر صعب کمال عبور کرده یا بازگردیم تا برسیم به آن آسوده دلی که کمال آن را از ما چپاول کرده . و به مانند سربازانی می ماند که در مسیری سخت و سرد به جلو می روند و شبیخون زدن به روستایی در مسیر ، برای بقایشان ضروری است.

ما در جایی از زندگی زمانی بیشتر اهمیت این جمله را حس می کنیم که راه کمال و کافی هر دو را پیموده و تجربه کرده باشیم .

جایی که حس کنیم کمال گرایی بجای تسهیلِ راه ،همچون راهزنی جلوی مان را گرفته و ما را  از اقدام بهتر و بیشتر بازداشته است. در یک بی عملی و وسواس مفرط گرفتار آییم .

این جمله در ذهن من تداعی آن چیزی است که نامش را یک پادزهر و یک ضمام برای زخم هایی می یابم که می تواند در راه زیست و تجربه های زیسته ی هر کدام از ما به گونه ای راهگشا باشد .

اما بگویم این راهگشایی نه آن که صرفا با گفتن و لق لقه ی زبان کردن و جویدن چند عبارت راست و ریست شود ! که بگوییم تو برای خودت کافی هستی …

اعتراف کنم خیلی های مان اصلا درکی از این نوع جملات نداریم … چرا که این مفهوم متر و مقیاسی دست مان نمی دهد و ظرف ذهنی یک کمال طلب بزرگ تر آن است که تو برای خودت کافی هستی را بپذیرد و کافی را به مثابه حد مطلوب در نظرش مجسم نکند .

من اینجا مخالف مطلوب بودن نیستم . برعکس مطلوب بودن را دوست دارم … حرف از مرز ها و تمایزهاست … حرف از آن باورها و اندازه هایی است که هر کداممان برای مطلوب های زندگی مان در نظر می گیریم .

کجای کف و سقف تجربه زیسته مان این کمال جایی می گیرد ؟ تا کجا تلاش باید کرد ؟ واکنش به شکست ها و ناکارآمدی ها و نرسیدن ها چگونه باید باشد ؟ قیمت هر رسیدنی چیست ؟

شاید ارزش های ما تا حدودی نمایان گر هر یک از سوالات بالا باشد اما چقدر این ها را می شناسیم ؟ چقدر تلاشمان در جهت ارزش ها استوار است ؟

می بینید که به چه راحتی می توان سوالات متعددی را پشت هم در جهت این مفهوم سوار کرد و آن را به چالش کشید ؟

بنظر می رسد کافی بودن را می توان با ظرف تجربه ی زیسته مان بسنجیم ، آن جایی که در پی یک ثمره در یک رابطه ، یک پروژه ، یک کار و هر آن چه مطلوبمان است در جست و جوییم …

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
()
x