همه ما در برهه هایی از زندگی در باریکه راه هایی قرار گرفته ایم که دلمان خواسته است که اوضاع طور دیگری پیش می رفت .
دلمان یک شروع تازه، یک معجزه، یک اتفاق می خواهد .
چیزی که بهتر شدن ما را رقم بزند …
اما چند نفرمان حاضر هستیم برای بهتر شدن برای افتادن آن اتفاق و برای آن تازگی، راهمان را تغییر دهیم . مسیر را کج کرده سمتی که باید رویم؟
ما ناخودآگاه و گاهی هم خیلی آگاهانه در مسیری پافشاری می کنیم که ما را به همان چیزی می رساند که اکنون در آن هستیم . و از طرفی دلمان می خواهد نجات یابیم .
ما در بدست آوردن جسور تر از رها کردن هستیم .
برای همین چسبیدن به آن راه قدیمی، فرافکنی و پنهان کردن حقیقت و بی هدف پرسه زدن در راه ِ باریکی که ما را در نقطه تکرار و ملال که هیچ رنگ درخشانی در چشم انداز آن نیست، به مذاقمان خوش تر می آید. تا رها کردن و کج کردن مسیر به سمتی نو و اعتماد به خود .
اگر به تکرار افتاده ای و همچنان در همان مسیر کهنه در جست و جویی، و به تنگ حوصلگی افتاده ای ، وقت رها شدگی ست .
اگر مجبور باشید دوباره از نو شروع کنید، آیا این کار را می کنید ؟