شاهین کلانتری عزیز در تمرینی از کلاس نویسندگی خلاق گفته بود نامه ای به نویسنده ای که الهام بخش مان بوده بنویسم و این روایت کوتاه حاصل اش شد .
راستش را بخواهید تا به حال زیاد کتاب خوانده ام ، و آثار نویسندگان زیادی را از سر گذرانده و با آن ها زندگی کرده و تحت تاثیر شان بوده ام . اگر بخواهم نویسنده ای را نام ببرم که الهام بخش ام بوده است ، شاید بهتر باشد برگردم به اولین واکنش احساسی ای که از یک کتاب گرفتم و قطعا قلم آن نویسنده بوده است که این غلیان احساسی را برای من به ارمغان آورده … قبل تر ها به معجزه ی رمان و داستان در آن چه که آدمی درون زندگی خودش تجربه می کند ایمان نداشتم ، تا آن روز که بنا بر توصیه ی دوستی رفتم دنبال کتاب بادبادک باز خالد حسینی عزیز ، درست یادم هست که وارد خیابان آمادگاه که شدم همان ردیف اول کتابفروشی ها وارد یکی از مغازه ها شدم و پرسیدم کتاب بادبادک باز خالد حسینی را میخواهم و حتما ترجمه مهدی غبرائی باشد .
فروشنده که مشخص بود خیلی اهل خواندن نیست فکر کرد خالد حسینی نویسنده ای ایرانی ست و پرسید همین خالد حسینی دیگر ترجمه ندارد کتاب فارسی ست ! من هم چیزی نگفتم و منتظر شدم تا مکالمات اش با شخص پشت خط تلفن برای جست و جوی کتاب به نتیجه برسد و خبرش را به من بدهد و سرگرم قفسه ها شدم … کتاب که آمد بنا بر آن حالت وسواس گونه ای که با کتاب دارم و اصلا نباید خطی تایی چیزی درونش باشد اندکی زیر و رویش کردم تا از سلامت فیزیکی اش اطمینان حاصل کنم و بعد خریدمش و راهی خانه شدم . همان ساعت های ابتدایی شروع کردم به خواندن و ماجرا شروع شد …
حالا دلم میخواهد نامه ام خطاب به خالد حسینی عزیز باشد که شروع آشتی دوباره ام با ادبیات بود ( نه آن که قهر بوده ام ولی فاصله ای گرفته بودم که حالا که فکرش را می کنم چندان خوشایند روحیه ام نبود ، منی که ادبیات آنچنان سر ذوقم می آورد که کباب غاز و آلوی برغان داستان جمال زاده و میهمان های داستان ش ) .
باری برای شما می نویسم و مخاطب ام شمایی ، چیز چندانی شاید برای گفتن نباشد جز رد حسی عمیق و آتشی رنگ از احساسات بهم پیوسته ای از عشق ، نفرت ، دوستی ، تحمل کردن ، سختی ، زن ، مهاجرت و همه ی واژه هایی که انسان حتی یک بار هم که شده خود را در وضعیتی یافته است که یک گره ی ظریف و در عین حال محکم با آن داشته است .
شاید تاثیر شما بر من نه بخاطر واژه ها و داستان ها بلکه بخاطر رد احساسات شخصیت ها درون تک تک کلمه ها باشد . دغدغه مندی تان ؛ دغدغه مند بودن را برای آن هایی که کم رنج دوران نکشیده اند در من برافروخت . و عشق را در روایت هایی از چاشنی ذوق و تاب آوری برای من آشکار کرد .
قلمتان تا ابد پر نقش ، مانا ، و پر ظرافت و شفاف هم چون احساسی که با قطره اشکی کتاب تان را در جریان داستان و روایت زیستن و انسانیت خیس می کند …
امیدوارم این الهام بخشی از روایت درد و زیستن در آثارتان از عمیق ترین حس های انسانی ردی را در آثارم بجای بگذارد ، ردی سبز به رنگ زیستن و بالندگی .
Warning: file_put_contents(): Only 0 of 1041 bytes written, possibly out of free disk space in /home/revaya/domains/revayat30.ir/public_html/wp-content/plugins/wpdiscuz/utils/class.WpdiscuzCache.php on line 154
Warning: file_put_contents(): Only 0 of 5903 bytes written, possibly out of free disk space in /home/revaya/domains/revayat30.ir/public_html/wp-content/plugins/wpdiscuz/utils/class.WpdiscuzCache.php on line 154
به نظرم شما در رشته تخصصی خودتان یعنی حقوق محتوا تولید کنید، خیلی عالی تر باشه! درآمدزایی هم برایتان دارد
سایت تخصصی در حال راه اندازی ست
ممنون از پیشنهاد شما .