در هر یک از ما، یعنی این آدمیزاد دو پا که تمامی تلاشش را می کند تا از سر و کول هم نوع خود بالا رود تا چیز بیشتری از این زندگی عایدش گردد ( وقتی می گویم چیز بیشتری قطعا و به شدت تاکید بر روی امور مادی است ! چرا که اگر ما موجودات گرسنه چشم در پی قدری به سر سوزن معنویات را بهایی می دادیم ، شاید حال و روزمان نیکوتر از اینی بود که اکنون شاهدش هستیم .
باری قصد موعظه نیست و نه مجالش .
می گفتم که در هر یک از ما یک دو گانگی طمع برای سود و زیان هم چون یک برنامه ی کد نویسی شده تعبیه گشته است که به وقت شروع یک ماجرا فعال می شود .
ما برای سود و سودهای بیشتر حاضریم خیلی کارها بکنیم و چه کسی است که از سود کردن بدش بیاید !؟
ولی جالب ماجرا اینجاست که این آدمیزاد دو پا هر قدر که تمایلش به سود باشد ، ریسک بیشتری برای جلوگیری از ضرر و زیان می نماید تا بدست آوردن سود !
و اینجاست که اگر اندکی رندی به خرج دهیم و وقتی بر سر معامله ای و مذاکره ای با این آدمیزاد دو پا نشسته ، قصد توفیق بر وی داریم ، لنگر عظیمی بر احساسات طرف مقابل انداخته به منظور آماده شدن برای ضرر ، موجب شعله ور شدن احساسات بیزاری از ضرر او شویم و این گونه برای اجتناب از ضرر بلافاصله پیشنهاد هایی که در چنته و بر سر زبان و هر کجا هست را به کسری از ثانیه به خورد وی داده یا زیر بغلش زده و آن مفلوک ترسیده از ضرر را خوش و خرم بدین سان که ضرر مرتفع گشته روانه ی خانه و کاشانه اش نماییم .
بدین گونه توفیق بر ما کسب گشته و شادی مان دو افزون می گردد و حالا او از ریسک ضرر رهایی جسته و ما به سود مان رسیده ایم .
ما آدمیان ضرر کردن را دوست نداریم و حاضریم برایش خیلی بیشتر از سودها بها دهیم و شاید این خود اهرم فشاری است برای رندان روزگار …
بیاییم لنگر هایی که به احساسات مان انداخته می شود را با تیز بینی بیشتری بدان ها توجه کنیم .