نداشتن درک درست از مفهوم قدرت زنانه و عدم ابراز آن به شکل مناسب یکی از دلایل تبعیض در مسیر دستیابی و ارتقا در بستر اجتماع برای زنان محسوب می شود .
در پست پیشین به پنج و نیم نکته مهم در خصوص داشتن قدرت زنانه اشاره کردیم اکنون می پردازم به بسط هر یک از این نکات و آن چه که به نظرم دانستن آن برای ابراز ، و پیش از آن داشتن قدرت زنانه ، مهم و موثر قلمداد می شود.
گفته می شود یکی از دلایل تبعیض در مسیر دستیابی و ارتقای زنان در بستر جامعه نداشتن یک درک درست از مفهوم قدرت زنانه و عدم ابراز قدرت زنانه است .
طی یک مسیر تاریخی اشتباه برای زنان موجب شده است که ما همواره قدرت را چیزی در هیبت زورآزمایی ، قلدری ، زورگویی و نیروی فیزیکی و … تصور کنیم .
این اشتباه تاریخی میلیون ها سال پیش آمده و بحث جنسیت و تمایز را هم به شکل یک اشتباه علی حده دیگر بدان اضافه نموده است . یعنی یک جنس بنا بر شرایطی و فاکتور هایی از چیزی به عنوان قدرت معذور است !
زن امروز با تمام فراز و فرود به نقطه ای رسیده است که خواهان آنچه به عنوان برابری و مطالبه گری تلقی می شود ، است . صرف نظر از دیدگاه های درست و غلط در زمینه ی برابری زن و مرد ، نکته مهمِ الان و اکنون ما این است که زنان همان قدر استحقاق بودن در جایگاه و نقش هایی که از آن ها بخاطر آن مسیر غلط فکریِ تاریخی را دارند که مردان داشته و اکنون در راس آن قرار دارند .
اینجاست که مفهوم قدرت زنانه و درک آن به مثابه ی یک ابزار خیلی مهم برای قرار گرفتن زنان در جایگاه اصلی شان نمایان می شود .
ابراز نکردن قدرت زنانه از دلایل مهم تبعیض و همین طور درجا زدن زنان در یک نقطه می شود .
این را در نظر بگیرید که رشد به عنوان یک فرآیند است . قرار نیست یک جا رشد متوقف شود و بگوییم خب تمام … حتی در آن زمان که به شکل بصری دیگر نمود واضحی از رشد را نمی بینیم هم رشد در حال اتفاق افتادن است . لذا در مسیر غلطی که برای زنان طراحی شد ، تحصیلات و ورود به دانشگاه و بعد از آن ورود به مشاغل به شکل نابرابر و با توجیهات ِ نشات گرفته از مدل های فکری مردانه باعث شد این فکر به ذهن افراد خطور کند که ورود زنان به دانشگاه و تحصیلات عالیه یا کسب یک شغل در یک سطح اغلب پایین یا متوسط ( حالا بنا بر ارزش های فکری آن جامعه ) نقطه رشد زنان محسوب می شود و همین مدل فکری مردانه رشد بیشتر را یک خطر جدی تلقی نمود . بر اساس آن چه قدرت مردانه خوانده می شود .
و از همین رو وجه تمایز این دو قدرت و درک این دو مفهوم از واجبات دنیای امروز زنان و مردان محسوب می شود .
با توقف رشد ، درگیری و اصطکاک بر سر موانع پیش روی راه زنان قرار گرفت و همین امر باعث شد آنان به جای رفتن به دنبال فرصتی برای تسریع ارتقای خود و رشد بیشتر ، همواره به دنبال برداشتن موانع حضور خودشان در جامعه شدند . در صورتی که حضور گسترده و عادت به بودن آن ها در جامعه یک سنگ بنای اساسی برای آن چیزی ست که دنبالش هستند .
در مجموع می توان گفت : نقطه آغاز حرکت زنان در تسریع این رشد و مشغول نشدن مدام شان با اصطکاک ِ موانع ، درک مفهوم قدرت زنانه و ابراز آن است .