در جامعه و فرهنگ ما حتی اعمال قدرت ( که از آن به عنوان قدرت مشروع در خانواده گاهی نام برده می شود ) در قالب نقش های همسری و مادری دیده می شود . این در حالی است که با بخشی از جامعه به عنوان خانم های مجردی رو به رو هستیم که اتفاقا اغلب به دلیل تحصیل کرده بودن و حضور در جامعه ، بیشتر در معرض ابراز قدرت زنانه قرار دارند .
ما زنان را بیشتر در نقش های همسری و مادری در نظر داریم و به نوعی مجرد بودن افراد را به هر دلیل که می خواهد باشد ( چه زمانی که شخص هنوز ازدواج نکرده یا زمانی که بعد از جدایی به تنهایی زندگی می کند و مجرد است ! ) را یک نقص تلقی کرده و همواره در پی آن هستیم که این نقص را بدون در نظر گرفتن شرایط افراد و با یک دید کلی مبنی بر یک سنت حسنه در قالب ازدواج رفع نماییم .
این در حالی ست که زنان مجرد بخشی از جامعه زنان را در بر می گیرند که یک پتانسیل بسیار مناسب برای پیش برد ابراز قدرت زنانه هستند .
این که زنان در قالب نقش همسری و مادری می توانند ابراز قدرت نمایند و حالا ما در زمانی هستیم که قدرت مفهوم متفاوت تری به خود گرفته و با تغییر مسیر فرهنگی و ارزشی زنان ، باید دید سهم زنان مجرد از این هرم و ابراز قدرت چیست .
اول از همه به رسمیت شناختن این قشر و تعریف درست از آن ها در قالب نقش های اجتماعی است . نه این که مجرد بودن را یک نقص در نظر بگیریم .
در مرتبه ی بعدی باید این را در نظر گرفت که زنان مجرد اغلب تحصیل کرده اند لذا سطح آگاهی آن ها دست خوش تغییرات بوده است و لذا در موقعیت هایی قرار می گیرند که نیاز به ابراز قدرت زنانه خیلی بیشتر احساس می شود .
از این رو وقتی از قدرت زنانه و ابراز آن صحبت می شود باید نقش زنان مجرد را خیلی پررنگ در نظر گرفت . و دیدگاه سنتی را مبنی بر نقش های همسری و مادری به چالش کشید …