مرز بین گفت و گوی درونی ما که اغلب با سرزنش و نوعی آسیب به خودِ حقیقی مان همراه است با مذاکره با خود ، حقیقتا یک مرز باریک است . که اغلب به اشتباه در دام کج فهمی از آن چه درون مان می گذرد با یک مذاکره حرفه ای با خود ؛ افتاده و تصورات غلطی از آن داریم یا بعضا درک درستی از مذاکره با خودمان نداریم .
در این یادداشت می پردازم به چرایی مذاکره با خود و این که این نوع مذاکره به عنوان اولین سطح مذاکره چقدر برایمان مهم و موثر است . و غفلت از آن تا چه حد می تواند آسیب زننده باشد .
قبل از هر چیز باید یک تعریف درست از مذاکره داشته باشیم تا بفهمیم در زمانی که از مذاکره صحبت می کنیم مقصود ما چیست ؟
تعریف مذاکره
مذاکره فرآیند تشخیص خواسته ها ، اولویت بندی آن ها ، بحث بر روی آن ها و توافق بر سر آن هاست . مذاکره با تبادل امتیاز همراه است . امتیازاتی که ممکن است بزرگ ، کوچک ، مادی ، معنوی ، مشهود یا نا مشهود باشد .
این تعریفی ست که جناب محمدرضا شعبانعلی در کتاب خودش با نام فنون مذاکره آورده است . پس می بینید که مذاکره یک فرآیند است و صرفا یک گفت و گو ساده نیست که از یک جا شروع شود و بی هدف ادامه پیدا کند و آخر سر ندانیم که قرار است به کجا هدایت شود .
ما در اولین سطح مذاکره ، مذاکره با خود را داریم . ما هر روز حتی در زمانی که هیچ مخاطبی برای گفت و گو نیست ، مشغول صحبت با خودمان هستیم . از کارهایی که باید انجام دهیم گرفته تا تصمیمات و …
اما در اغلب موارد این نوع گفت و گو نادیده گرفته شده و صرفا تبدیل به یک عادت شده است . در جایی که ما باید از فرصت مذاکره با خود برای بهبود عملکرد مذاکراتی مان با دیگران استفاده کرده و به آن توجه ویژه داشته باشیم . و حتی در بعد فردی مذاکره با خود می تواند زمینه ی رشد ما را فراهم کند .
ما زمانی که در چالش با ذهن خود هستیم بر سر آغاز یک رژیم غذایی و امروز و فردا کردنش و انتخاب نوع آن رژیم . وقتی که می خواهیم یک کلاس و یادگیری یک مهارت را شروع کنیم . وقتی در حال انتخاب و تصمیم بر سر مسائل مهم زندگی مان هستیم . همه و همه مذاکره هایی محسوب می شود که با خود داریم و خیلی وقت ها این نوع مذاکرات را صرفا یک مکالمه کم ارزش دانسته و سرزنش و یادآوری تجربه های تلخ گذشته را چاشنی آن می کنیم تا بدترش کنیم .
همان طور که گفته شد مذاکره یک فرآینده است که یک پروسه ای را باید طی کند تا به نتیجه برسد . که شاید همواره آن نتیجه چیزی نباشد که ما تصورش را می کردیم و یا خواهان آن بودیم .
از این رو درک فرآیند مذاکره موجب می شود زمانی که ما با خودمان هم وارد مذاکره شده و گفت و گوی درونی آغاز می شود بتوانیم خواسته ی خودمان را تشخیص داده ، آن ها را اولویت بندی کرده و بر روی آن بحث کنیم و به توافق با خودمان برسیم .
اما ما اغلب یک مسیر اشتباه را در مذاکره با خود طی می کنیم و به جای طی این فرآیند ، گول ذهن را خورده و بر اساس مکانیزم آن که حفظ بقاست جلو رفته و چون اغلب آدم ها تجربه های گذشته شان را چراغ خطر ِقرمزی می یابند که حتی در ذهن و مذاکره با خود به صدا در می آید . شروع می کنند به سرزنش خود و خیلی از تصمیماتی که منجر به اقدام نمی شود ناشی از همین عدم آگاهی به فرآیند مذاکره با خود است .
پس تا این جا متوجه شدید که مذاکره با خود به عنوان اولین سطح مذاکره ، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و باید همان فرآیندی که در باقی مذاکرات طی می شود را برای آن نیز طی کرد تا به جای سرزنش خود ، اقدام نکردن ، تصمیمات اشتباه و از روی احساسات صرف گرفتن یا از روی تجربیات منفی گذشته گرفتن ، برسید به نقطه ای که سنجیدگی بیشتری برای گفت و گو های درونی تان داشته و مغزتان را درگیر آن چیز هایی کنید که پر اهمیت تر هستند و باید بر روی آن ها تمرکز کرد . و نه این که ذهن را یک سطل بزرگ در نظر گرفته که هر چیزی را خوب و بد در آن ریخته و به شکل مشوش بین آن ها در حرکت باشید و ندانید تصمیمات و توافقات و گفت و گو ها کدامین مسیر را طی خواهد کرد .
تاثیر مذاکره با خود بر اقدامات شما چگونه است ؟
حالا که متوجه شدید که فرایند یک مذاکره از چه قرار است و درجه ی اهمیت آن را درک کردید . بیایید ببینیم که مذاکره با خود چطور می تواند بر اقدامات ما جهت رسیدن به خواسته هایمان تاثیر بگذارد .
قطعا هر گفت و گویی برای رسیدن به یک سری خواسته و توافق بر سر یک سری موضوع صورت می گیرد و این ها اقداماتی را در پی خواهد داشت . و النهایه نتایج را برای ما رقم خواهد زد .
عملگرایی و اقدام و اهمیت این دو بر کسی پوشیده نیست و آدمی همواره در تلاش است تا عملگرا تر باشد و تصمیمات خود را به دریچه ی ذهن محدود نکرده و آن را در عمل بروز داده و آشکار کند .
لذا زمانی که شما با خود بر سر یک موضوع در حال گفت و گو هستید ، باید استراتژی ها و عملکرد خود را در نظر گرفته و بدان آگاه باشید .
شاید بتوان گفت : مهم ترین دیالوگ های ما زمانی اتفاق می افتد که در ذهن خود ، با خود ، وارد مذاکره می شویم . پی پرده ، شفاف و در عین حال همراه با یک ترس و وسواس محسوس .
و در این شرایط چون احساسات ما درگیر است و با ظاهر های متفاوت خودنمایی می کند . در چالش با احساسات خود و تجربیات خود فرآیند مذاکره را به سمتی پیش می بریم که تبدیل به یک سرزنشگر حرفه ای می شویم تا یک مذاکره گر حرفه ای و بدین صورت این احساسات بالا زده با ترکیب چراغ قرمز های تجربی باعث اقدام نکردن ما و امروز و فردا کردن می شوند.
پس می بینید که حتی فرایند گفت و گوی درونی تان و نوع نگاه شما و رویکرد اتخاذی تان چگونه می تواند بر اقدام و عمل شما موثر واقع شود .
اما سوال مهم این جاست که چگونه می توان بر این خود سرزنش گر غلبه کرد و در مسیر درست مذاکره حرفه ای با خود افتاد ؟
باید گفت این پروسه نیازمند آگاهی از آن چه هستیم و آن چه قرار است باشیم دارد . و هر کجا شما نیاز به تغییر داشته باشید و نیاز به تغییر را احساس کنید لاجرم باید برگردید به مذاکره درونی خودتان به عنوان یک ابزار بسیار مفید و موثر در پیش برد آن چه دنبالش هستید .
لذا زمانی که شما بپذیرید که باید دست از خود سرزنش گر برداشته و در مسیر مذاکره با خود به شکل اصولی اش بیفتید ، اولین گام را برداشته اید .
و اکنون نوبت به آزمون و تجربه می رسد که چطور و با چه استراتژی وارد گفت و گو با خود شوید .
بسیاری از آدم ها رابطه با خود را نادیده می گیرند و همین موجب می شود در مذاکره با خود دچار سردرگمی شده و فراموش کنند که مهم هستند .
از همین رو دانستن اصول یک مذاکره حرفه ای و داشتن یک استراتژی موثر در این مسیر به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید حرفه ای تر عمل کرده و از مرز احساسات عبور کرده و اقدامات و نتایج موثر تری را برای خود رقم بزنید .