یادداشت روز | سوم
مارتین بوبر می گوید : هر گونه ارتباطی که میان من و دیگری پیوندی برقرار سازد ، بی گمان یک ارتباط دیالوژیکی است.
این جمله از بوبر برای ما یادآور همه آن چیز ها و یا آن اشخاصی هستند که با ما پیوندی را برقرار کرده و ارتباطی با ما دارند .
وقتی می اندیشم به رابطه دیالوژیکی خودم با کتاب می رسم
رابطه دیالوژیکی من با کتاب بر می گردد به اوان کودکی ، آن زمان که شاید حتی کتاب های مناسب سنم هم برای خواندن در دسترس نبود . و کتاب برای من فارغ از محتوای آن موجود کاغذی و ورق ورق بود که بوی خاصی هم که گاهی به کهنگی می زد از آن بلند می شد .
باری رابطه خودم با کتاب را دیالوژیکی می دانم چرا که من هم مانند بوبر این طور حس می کنم که هر کتابی را که باز می کنم و شروع می کنم به خواندن ، گویی روح و اندیشه نویسنده آن برابرم قد عَلَم می کند و مرا به دیالوگی فرامی خواند که مختص خودمان است. فقط من و نویسنده ایم …
در هر اثر گویی من به عنوان خواننده خود را موظف به درک اندیشه نویسنده می بینم و چالش هایی که در ذهن و کلمه های روی کتاب که همچون مورچه ردیف شده تا یک نظم را به عالم ِ من ببخشند ایجاد می شود .
این تجربه ناب دیالوژیکی برای من خِرَدی را به ارمغان می آورد که بفهمم کم مایگی دانسته هایم و نادانسته هایم تا چه حد است و روح نویسنده مرا تا ظریف ترین اشعه های ریخته شده از دیگ اندیشه به همراه می برد .
می گویم دیگ اندیشه و چرا دیگ ؟ چرا که به نظرم این ملموس ترین فضا و شی برای تناول ما انسان دو پا محسوب می شود و آن چه که روح از کتاب دریافت می دارد همین غذایی است که در دیگ اندیشه وجود دارد و پیاله ای از آن نصیب مان می شود.
باری در تجربه های من با کتاب برخی از نویسنده ها شاخص تر اند و تجربه دیالوژیکی با آن ها حال و هوای دیگری دارد .
این را زمانی فهمیدم که برخی کتاب ها کشش بیشتری در من ایجاد کردند . شاهین کلانتری همواره می گوید یکی دو کتاب هستند که برای آدم حکم آن سوگلی را داشته آن را می خواهی بارها و بارها بخوانی … اگر چه نویسنده نباید برداشت صرفا شخصی از یک کتاب داشته باشد و بگوید با آن ارتباط برقرار نکردم .
اما خب شاید این هم بر می گردد به همین سطح رابطه دیالوژیکی با هر کتاب ، مثلا این روز ها بیژن نجدی یا رابرت الکس جانسون یا جیمز هالیس خیلی دیالوژیکی تر اند برای من و شاید خیلی اخت تر باشم با آن ها و خیلی نویسنده های دیگری که روحشان را آنچنان در کلمه به کلمه هر کتاب گسترده اند که می توانی از هر واژه از هر عبارت کامی بگیری و غرق در لذت شوی .
پیوندی که با هر عنوان ، هر عبارت و هر نام ایجاد می شود خود یک دیالوگ پاک و بی غَش است که انسان را از خامی واژه ها می گذراند تا به پختگی فحوای کلام و اندیشه برساند .
اما شما بگویید با چه چیزی رابطه دیالوژیکی دارید ؟
Warning: file_put_contents(): Only 0 of 1035 bytes written, possibly out of free disk space in /home/revaya/domains/revayat30.ir/public_html/wp-content/plugins/wpdiscuz/utils/class.WpdiscuzCache.php on line 154
Warning: file_put_contents(): Only 0 of 5903 bytes written, possibly out of free disk space in /home/revaya/domains/revayat30.ir/public_html/wp-content/plugins/wpdiscuz/utils/class.WpdiscuzCache.php on line 154
درود بر شما
وبلاگ زیبایی دارید و مطالب جذاب.
راستش مجبور شدم اول کار درمورد معنی و مفهوم دیالوژیک سرچ کنم.
مطلب جالبی بود. لذت بردم. یک رابطه دیالوژیک بین خواننده و کتاب.
فکر میکنم دلیل تداوم حیات کتاب نیز در این سالهای سال همین باشد که همیشه این رابطه خاص میان کتاب و خواننده شکل گرفته است. در صورتی که در دیگر صنایع سرگرمی همچین رابطهای به این شدت وجود ندارد.
موفق باشید
ممنونم از محبت شما آقای انیس
خیلی خوشحالم از حضورتون و نظر ارزشمند شما .
بله دقیقا همین طوره … افرادی که سراغ کتاب میرن طبیعتا متمرکز تر هستند با وجود فضایی که جهان داره و هر روز میریم سمت کم حوصله تر و کم توجه تر شدن و صنایع سرگرم کننده هم این حالت رو بیشتر برای اشخاص داره ولی کتاب و رابطه با کتاب خیلی عمیق تره