خانم شینودابولن می گوید : هر زنی ، نه این طرفی است و نه آن طرفی است ! بلکه از درون توسط کهن الگو های زنانه و از بیرون توسط کلیشه های فرهنگی هدایت می شود.
به این فکر می کنم که این کلیشه هایی که تا این حد زندگی ما زنان را تحت تاثیر قرار داده چگونه از دل این مردسالاری به واقع تحکم آمیز سر برآورده اند و اما می دانم به دنبال چگونه و چرایی ها در این زمینه راه به جایی نمی برد .
باری این طور که پیداست همین کلیشه ها با برخی کهن الگو های درون مان سر ناسازگاری پیدا کرده و آن ها را بشدت سرکوب کرده اند .
شاید بتوان گفت بیشترین زاویه را با مردسالاری کهن الگوی آتنا، آرتمیس و آفرودیت دارد.
شاید بگویید آتنا که خودش یک مردسالار بود ، پس او دیگر چرا !
پیشنهاد می کنم این مقاله را در مورد آتنا بخوانید
اما این که ذاتا متفکر و دارای استراتژی باشی یک چیز است و آن که بخواهی در عرصه مردان تاخت و تاز کنی و جا پای جایشان بگذاری چیزی دیگر !
خلاصه آن که این کشاکش کهن الگو ها با کلیشه ها ، افول و یا جان گرفتن برخی الگو ها را در روان زنان به همراه دارد .
چه بسا دیمیتر بودن و مادری کردن و یا پرسفون بودن و مطیع بودن یا حتی همسری هِرا چیزی نمایان تر در جوامع ، به ویژه در کشور ماست .
و استقلال و هدفمندی و عشق یک زن را کسی بر نمی تابد …