برای هر یک از ما در تعامل بودن با افراد دیگر و تاثیری پذیری از آن ها جزو لاینفک زندگی مان به حساب می آید .
لذا این که این افراد چگونه می توانند الگوی شخصیتی ما را دست خودش دگرگونی کنند بسیار پر اهمیت است .
از سوی دیگر ما همواره در زندگی در معرض رخداد ها هستیم . این رخداد ها می توانند مثبت یا منفی باشند و نکته مهم این است که رخداد های منفی جنبه های منفی یک کهن الگو را در ما بیدار کرده و جنبه های روان پزشکی و علائم آن ، هم بنا بر فعال شدنش در ما ظهور می کند .
وقتی یک الگو بواسطه یک رخداد یا یک شخص در ما فعال می شود، ممکن است شخص انگیزه ای جدید پیدا کند برای آن که دست به اقدماتی زند که قبلا این گونه نبوده است .
به طور مثال شاید یک شخص با فعال شدن دیمیتر در درونش با یک انگیزه پایان ناپذیر رو به رو شود برای کمک کردن و یاری رساندن به فرد یا افراد دچار مشکل و این حتی جنبه های دیگر زندگی او مثل شغلش را هم تحت تاثیر قرار دهد . به طوری که زمان زیادی را صرف مشاور، یاری رساندن و گوش دادن به شخص دیگری کند.
یا حضور در یک جمع فمینیستی باعث شود که فرد آن شور آرتمیسی و خواهر گونه به نوعی درونش فعال شده و به یک فعال حقوق زنان تبدیل شود تا انتقام سده ها مرد سالاری را بگیرد !
وقتی زنی عاشق می شود و خود را درون یک رابطه عاطفی می بیند نیز در معرض تغییرات زیادی قرار می گیرد .
به نوعی که شاید کهن الگو هایی که تا قبل از رابطه درون او فعال بوده اکنون دیگر جای خود را به الگو های دیگر بدهد . به طور مثال ممکن است آفرودیت درون او فعال شده و از طرفی آتنا و به دنبال او محاسبه گری و پیشرفت شغلی و تحصیلی در او کمرنگ شود.
در مجموع روابط و رخداد ها می توانند در فعال یا غیر فعال شدن الگو های شخصیتی ما نقش به سزایی را ایفا کنند و نکته مهم این است که با شناخت الگو ها می توانیم با اقدام موثر در هر زمان و هر نوع فعالیت و در مواجهه با هر شخص ، عملکرد بهتری داشته و از جنبه های منفی کهن الگو ها کاسته و آن اقدامات را مدیریت کنیم.
آنجایی که دیمیتر به یک مادر ماتم زده و افسرده تبدیل می شود یا هِرایی که با همکاران شوهرش حسادت کرده و شکاکی و کج خیالی اش برانگیخته می شود و فکر می کند مورد بی وفایی شوهر قرار گرفته و … این ها همان جنبه هایی است که در صورت توجه و شناخت، می تواند با برخورد بهتری از سمت اشخاص رو به رو شود.