ذهن من دکمه off ندارد . این خیلی جا ها بلای جانم می شود . مثلا مایی که این شکلی هستیم ، خواب عمیق را تجربه نمی کنیم ! یا خستگی ذهنی مان از دیگران چند برابر بیشتر است … اما خب جاهایی هم همین به کمک آن قابلیت استراتژیک گونه دست به دست هم می دهند تا بجای غصه خوردن دست به کار شده و اقدامی کنیم !
این روزها که بیشتر درگیر نوشتن و تهیه موارد تکمیلی دوره تازه ام هستم ، می فهمم که هم می توان رنج انجام یک کار را چشید و هم از آن لذت برد . و برای من آموزش آن هم از نوع انرژی های زنانه و شکل و شمایل اساطیری اش خود ذوقی ست که برای فرارسیدن ش لحظه شماری می کنم .
گاهی آدمی در برزخ بودن و انجام دادن می ماند . اما این روزها به نتیجه خوب و البته این خوبی که می گویم خوب برای من ! رسیده ام که انجام دادن و خودکار بودن و دکمه آف نداشتن من برای دغدغه ای است که برایش زیست می کنم و نه صرفا اذیت کردن خودم . و این مرا بیش از پیش برای رفتن رو به جلو ترغیب می کند.
باری این گونه نباشد که بهانه ها را دستاویز روز هایی کنیم که می آیند و می روند و شاید تنها چیزی که از ما بماند اسمی باشد آن هم نه برای همه مان … این فرصت های تنگ را غنیمت می شمارم برای انجام آن چه برایم شیرینی روزگار را با تمام تلخ کامی ها به ارمغان می آورد .
دکمه on ذهن شما هم مثل من یک سره است یا ترموستاتی ست و خودش خودکار روشن و خاموش می شود !؟