معشوق ما باید نیمه گمشده ، بهترین دوست و یار وفادار ، یاور همیشگی ما در مراقبت از کودکان ، ماهرترین راننده همه روزهای عمرما ، حسابدار با تدبیر ، مدیر امور داخلی خانه و صد البته راهنمای معنوی و نقطه اتکای روحانی ما برای روزهای شادی و ناملایمات باشد !
شاید با خواندن سطور بالا در یک دوگانگی باشید . دوگانگی که می گوید بله بله باید همین گونه باشد ! ولی کو ؟! کجا پیدا می شود چنین محبوب و معشوقی …
راستش را بخواهید این سطور که مبتنی بر دیدگاه هواخواهان مکتب رمانتیزم است، شاید با واقعیت زندگی بشر اصلا جور در نیاید .
زمانی بود که رابطه ها صرفا بر مبنای عقل و منطق استوار بود . دختر فلان شخص محل یا شهر یا روستا به دلیل موقعیتش مناسب حال فلان پسر می نمود . و از این دست موارد را بسیار داشتیم . همان که گفته می شد دختر و پسر تا روز عروسی اصلا نمی دانستند چه شکلی هستند !
یک تفکر ساعقه وار زد و آمد مبنی بر این که محور رابطه باید عشق باشد و خواستن دو طرف و این که عاشق و معشوق بی چون و چرا در پی پذیرش یکدیگر باشند . و کسی هم هوای تغییر به سرش نزند .
احساسات هم باید همانی باشد که از اول بود … تغییر و افت و خیز این حس در این پروسه اصلا جایی ندارد !
به نوعی که پرستیژ و شان غریزه ، به عنوان مهم ترین و والاترین خصلت انسانی میراث دار صدمه و زخم خورده در برابر قرن های متمادی منطق غیر منطقی تلقی شد .
رمانتیک ها بر این ایده تاکید خاصی دارند که شریک زندگی ما، باید بتواند بدون کلام ما را درک کند !
این ایده شاید به نوعی وحشت انگیز ترین چیزی باشد که می توان از یک رابطه انتظار داشت .
این که شما بدون درخواست، بدون گفت و گو و بدون برقراری رابطه کلامی موثر با شخص مقابل از او انتظار آن را داشته باشید شما و نیاز هایتان را درک کند ، یک از حیرت انگیز ترین انتظارات بشر می تواند باشد.
نگاهی به خودتان و روابط تان بیاندازید ، کجا ها این انتظار را داشته اید ؟ شاید این نقل همان موضعی است که زنان درخواست نمی کنند ولی برای ناراحت شدن از انتظارات برآورده نشده شان حقی قائل اند !
در مردان هم این سکوت بعضا کشنده با ترس از این که نکند رابطه خراب شود، و نکند درخواست ها ضعف در رابطه تلقی گردد به همین منوال با سر و شکلی دیگر نمایان می شود.
جیمز هالیس ، نویسنده نازنین و مورد علاقه من ! در باب عشق به نکته نغزی اشاره می کند . وی می گوید : کار شما جست و جوی عشق نیست ولی صرفا جست و جو کردن موانع درونی تان است که شما در برابر عشق ، آن را ساخته اید .
به نظر می رسد در یک رابطه هم بر خلاف نظریه رمانتیزم ها، باید به جای دیگری گمشده و خواستن او برای رفع نیاز مان ، به دنبال موانع درونی خودمان باشیم و با باز کردن دانه به دانه این گره ها ( که کار آسانی هم نیست ) ؛ آن سد محکمی را که در برابر جریان آمد و شد عشق ساخته ایم برداشته و خراب کنیم .
یکی از این سد های محکم که جلوی جریان آمد و شد عشق را می گیرد، ترس ما از ضعیف بودن و ضعیف نشان دادن خودمان در رابطه است .
چیزی که شاید اشخاصی که دارای سطح بالای انرژی های مستقل هستند و کهن الگوهای باکره از جمله آتنا ؛ آرتمیس و هستیا را زیست می کنند ، باید بدان دقت داشته باشند .
جایی که شما دوست ندارید، آسیب پذیر جلوه کنید و منتظر دیگری باشید شاید در نگاه اول به عنوان یک دید منفی نسبت به مقوله آسیب پذیری و انتظار برای برآورده شدن نیاز ها از جانب دیگری؛ مناسب تلقی گردد .
اما بار منفی این ها را اگر از آن ها بگیریم، با رویکرد مثبتی از مقوله آسیب پذیری رو به رو خواهیم شد که بخصوص در اشخاصی که نوع زیست شان و موقعیت هایی که بواسطه خیلی از ترس ها، عقده ها و محیط خانواده در آن قرار گرفته اند، به این نتیجه رسیده باشند که من نمی خواهم در برابر دیگری خود را آسیب پذیر و وابسته جلوه دهم . و این یعنی گرفته شدن قدرت و اقتدار من …
باری به نظر می رسد که این موضوع برای زنان به شکل ویژه تر و هم مردان، می تواند نقطه عطفی باشد که در پی اصلاح الگوی ساختاری روابط شان روند و آن ها را به گونه ای دیگر تعریف کنند.
در زمانه ای زیست می کنیم که هر روز وجود و داشتن الگو های منحصر به فرد که منطبق بر قالب زندگی فردی خودمان باشد و نه صرفا الهام گرفته و اقتباس شده از یک الگوی جمعی ، که در آن خودمان را نادیده گرفته و صرفا آن چه ممکن است مصلحت جمع باشد را لحاظ کنیم ، بیش از پیش احساس می شود.
ما اگر قرار باشد که به خوبی در خدمت یک رابطه باشیم ، لازم است ابتدا سفر فردی خودمان را شروع، تائید و مورد توجه قرار دهیم .
و بعد از آن با آن چه از درونیات و موانع خودمان کشف کردیم و گره هایی که هر چند اندک باز شده به استقبال روابط بهتری برویم .
و شاید الان این به ذهن تان خطور کند که خب من اگر بخواهم فردیت خودم را آغاز کنم از کجا باید شروع کنم ؟
و با این توضیح مهم که فردیت ما به معنای خودشیفتگی و نادیده گرفتن جمع نیست، بلکه به معنای توجه ویژه به الگویی است که می تواند مسیر و راه ما را برای رویا رویی با زندگی و بالاخص رابطه به عنوان جزئی اصلی و اساسی در هر زندگی ، روشن کرده ، هموار نماید .
تمرین روز : بنظرم بهترین ایده ها، بهترین کارها و اقدامات ما از نشستن و منتظر الهام و بینش ماورایی بدست نمیاد، بلکه از شروع کردن از خودمون بدست میاد ... شروع و بررسی چیزی که بودیم و چیزی که هستیم . ما بیشتر روی مقوله چیزی که میخواهیم و باید باشیم تمرکز می کنیم و این طور فرصت انکار، سرکوب و عدم دقت به خود واقعی رو فراهم می کنیم . و اجازه رشد رو از خودمون میگیریم . پس امروز رابطه با خودتون رو هر چند سخت و با تشویش بررسی کنید و ببینید بزرگ ترین سرکوب و انکار شما چی بوده؟ تمرین راحتی نیست ! ساده ازش نگذرید ... اما دانستن این که شما از چی فرار می کنید و اون رو انکار می کنید و یا سرکوب ، خیلی موثره توی شکل گیری روابط خودتون با دیگران.