جیمز هالیس در کتابش با نام بهشت رابطه ، از دو عقده در تمامی آدم ها نام برده است، یکی فناناپذیری ! در عین این که می دانیم روزی می میریم و آمار هر روزه فوتی ها آن هم این دو سال اخیر و با شیوع ویروس کوید 19 هر روز جلوی چشمانمان است . اما همچنان در ته مایه روان مان احساس می کنیم این دیگران هستند که فنا پذیرند و ما نامیراییم !
اما عقده دیگری که امروز و در این مقاله می خواهم در مورد آن صحبت کنم، دیگری معجزه گر است .
این فکری که فردی در دنیای بیرون وجود دارد که دقیقا از همه لحاظ مناسب ماست . کسی که باعث خواهد شد ، زندگی ما جواب دهد ، کسی که برای ما حکم یک روح در دو بدن را دارد . و قرار است لطماتی که به پیشینه شخصی ما وارد آمده است را جبران کند . کسی که همیشه در کنار ما خواهد بود . ذهن ما را خواهد خواند ، می داند که ما چه می خواهیم و عمیق ترین نیازهای ما را برآورده می کند .
پدر یا مادر خوبی که از ما در برابر درد و رنج محافظت خواهد کرد . و اگر ما خوش شانس باشیم کاری می کند ک نیاز به سفر خطرناک تکامل فردی نداشته باشیم .
بیایید امتحان کنیم ! کافی است ده تا موزیک اول لیست گوشی تان را پلی کنید ! یا وقتی داخل اتوموبیل نشستید و دارید رانندگی می کنید و هوس می کنید تا آهنگ گوش کنید … ده تا موزیک بعدی را دقت کنید .
آیا حداقل از این ده آهنگ، نُه تای آن در مورد جست و جو برای دیگری معجزه گر نیست ؟ یا معجزه گری که بوده و رفته است !؟
می توان گفت ، حضور پدر و مادر در زندگی ما اولین حضور و تجربه ما با خودمان و آن دیگری معجزه گر است . آن ها آغازین تجربیات ما را از خواستن چنین موجودی رقم خواهند زد .
و حتی بگذارید پیش تر رفته و آشکار تر بگویم ، این که جذب شدن اولیه ما به یک شخص به عنوان دیگری ، تا حد زیادی به واسطه ذهنیتی است که مربوط به پدر و مادر ماست . و به واسطه آن هدایت می شود.
یعنی چطور ؟ گاهی فرد متوجه می شود ویژگی خاصی که برخاسته از رابطه خودآگاه با پدر و مادرش هست را و از آن ها گرفته به روابطی که می خواهد داشته باشد تسری میدهد .
شخصی که به دنبال او هستم باید برای مثال ثبات داشته باشد، قابل اعتماد باشد یا حس امنیت در من ایجاد کند …
اما فراموش نکنیم که اغلب ناراحتی های ما و انتظارات پاسخ داده نشده ما با پدر و مادر ، تضمین کننده و تصمیم گیرنده در این روند هستند !
بنابراین شیفته کسی شدن ، به معنای تسخیر شدن به واسطه یک ایده عاطفی است و این دقیقا همان چیزی است که در فرافکنی رخ می دهد .
جیمز هالیس می گوید : تمام روابط با فرافکنی آغاز می شوند . بله تمام روابط !!
وی می گوید به همین صورت است که شخص به دنبال بهشت گمشده دوران کودکی خود در دیگری می گردد .
و میل به انحصاری بودن و مورد توجه تام و تمام بودن در یک رابطه ریشه در وابستگی کامل در دوران نوزادی دارد . وابستگی به ثبات دیگری …
این زمانی روشن تر و قابل درک تر می شود که ما میبینیم در فرهنگ عامه حسادت و غیرت نشان دادن نسبت به دیگری معجزه گرمان ! به جای این که شاخصی برای عدم احساس امنیت فرد تلقی گردد ، برعکس شاخصی می شود دال بر این که فرد حسود یا غیرتی ، عاشق ماست و این رفتار ناشی از میزان توجه و عشق اوست !
اما فراموش نکنیم که میوه تلخی که این رفتار و این نگرش به رابطه دست ما می دهد این است که کنترل گری و قدرت جای خودش را به احترام به آزادی دیگری می دهد .
و این با چیزی که نامش را عشق می گذارند، به هیچ وجه قابل توجیه نیست …
تمرین امروز :
اگر در رابطه هستید یا قبلا در رابطه بوده اید ، ببینید عقده دیگری ِ معجزه گر چقدر در شما فعال بوده است ؟
آیا عقده ها موجب نزدیک شدن شما به دیگری و نگه داشتن تان در رابطه شده یا چیزی ورای آن بوده است ؟ ( ساده تر این که شما در دیگری دنبال چه چیزی بوده اید ؟ پدر یا مادر تان ، یک حامی ، یک ترمیم کننده زخم های روانی یا … ؟ )