شاید بارها در این همین مطالبی که در سایت منتشر می کنم با کلمه فرافکنی رو به رو شده باشید و از خود بپرسید خب دقیقا این به چه معناست …
بیشتر روابط ما بخصوص در زمینه روابط عاطفی و بخصوص در نیمه اول عمرمان حاصل فرافکنی است .
اما شاید برایتان جالب باشد که بگویم : رابرت الکس جانسون ، عشق را زیباترین و ارزشمندترین نوع فرافکنی قلمداد می کند …
اما امروز و در این یادداشت می پردازم به مفهوم فرافکنی و این که چه مراحلی را طی می کند ؟
در قدم اول :
در ابتدا فرد به این نتیجه می رسد که تجربه درونی اش ، حقیقتا یک تجربه بیرونی است. چرا که به عنوان چیزی در بیرون وجودش تجربه می شود.
بنابراین فرد ممکن است عمیقا عاشق کسی شود یا شدیدا به طرف مقابل شک کند.
برای مثال : مردی که به همسرش شک دارد و مدام او را تعقیب و تحت نظر قرار می گیرد … چرا که در کودکی شاهد خیانت مادرش بوده است و اکنون نمی تواند باور کند این زنِ دوم که مرد قلبش را به او داده است ، تفاوتی با مادرش داشته باشد!
این مرد به شکل ناخودآگاه و با فرافکنی تجربه تلخ کودکی خود، تمام زنان جهان را خیانت کار پنداشته و به دنبال تکرار آن حس بد و ناتوانی و بیچارگی دوران کودکی اش است.
اما دومین مرحله فرافکنی :
اغلب ادراک تدریجی تناقض نشات می گیرد. تفاوتِ در حال گسترش بین تصور ما از دیگری و تجربه ملموس ما .
چرا او آشکارا به من بی احترامی کرد ؟ چرا او خود را وقف من نمی کند ؟ چرا او رام شدنی نیست ؟ چرا مطابق خواسته من عمل نمی کند ؟
شخص به تدریخ واقعیت دیگری را زیر سوال می برد !
و این سرآغاز یک جنگ تن به تن بین دو نفر می شود … اگر تو آن گونه که من می خواهم عمل نکنی ، مجبور به اطاعتت می کنم ، کنترلت می کنم ، از تو انتقاد می کنم ، از تو سوء استفاده می کنم و از تو فاصله می گیرم و …
جیمیز هالیس می گوید : هر چه فرافکنی گسترده تر باشد، زخم ناشی از این تجربه عمیق تر خواهد بود . ما روی دیگری حساب کردیم تا کمک کند تا سفر بازگشت به خانه امکان پذیر شود !
سومین مرحله از فرآیند فرافکنی :
ضرورتا یک ادراک جدید از دیگری . اکنون باید طرف مقابل را به دید کاملا جدیدی رویت کرد . چه چیزی بین ما در حال رخ دادن است ؟ او واقعا چه کسی است ؟
چهارمین مرحله از فرآیند فرافکنی ؟
در این مرحله باعث می شود که فرد تشخیص دهد که فرد آن چه را که ادراک کرده در واقع حقیقی نبوده است .
ما دیگری را در دنیای بیرون تجربه نمی کردیم ! بلکه آن را درون خودمان تجربه می کردیم.
این مرحله شجاعت زیادی را میطلبد تا شخص به این نتیجه برسد . و کمک می کند فرد زحمت حمل بار سنگین این فرافکنی را از روی دوش دیگری بردارد .
و اما پنجمین مرحله :
این مرحله مستلزم جست و جو برای منشا آن انرژی فرافکنی شده درون خودمان است . و این یعنی پرسیدن معنای فرافکنی !
کدام بخش از وجود من هدف این فرافکنی بود ؟ هدف من از این کار چه بود ؟
فراموش نکنید که فرافکنی چون اساسا ناخودآگاه اتفاق می افتد ، ما صرفا زمانی می توانیم از آن اجتناب کنیم که مدت زمان تجربه ی ” دیگری” بودن ، تناقص بین خودمان و دیگری را تحمل کرده باشیم .