بهترین راه برای عبور از پارادوکس کار کردن است . به اشتراک گذاشتن کار خلاقانه، طبق یک برنامه، بدون وابستگی و بدون قطعیت خواستن !
این عبارت را ست گودین در کتاب خودش به نام تمرین ( که از دیروز دست گرفته و شروع به خواندنش کردم) گفته است.
تا چند صباحی پیش خودم را آدم خلاقی نمی دانستم . راستش را بخواهید معنای خلاقیت را هم آنچنان که باید درک نمی کردم … ! فکر می کردم آدم های خلاق آن هایی هستند که درِ آسمان سوراخ شده آن ها به زمین افتاده مشت مشت خلاقیت به خرج داده و چیز میز خلاقانه درست می کنند .
باری نوشتن و خواندن مرا به این صرافت انداخت که نه تنها می توان خلاق بود، بلکه نموره ای از آن هم درونم دست و پا میزند . فقط کافی ست که زمان و مراقبت کافی برای رشد دادنش را فراهم کنم .
درون هر کدام از ما پر از کوره راه هایی ست پُر ایده که انشعابش به حدی ست که بعضن گیج مان می کند. این گیجی ما را به سمت پارادوکس هایی از خواستن ها و نخواستن ها می برد .
ست گودین ایده رهایی و عبور از این انشعاب و تضاد های سخت را کار کردن می داند . و اشتراک آن در طی یک برنامه منسجم و بدون وابستگی و بدون قطعیت !
شاید سخت ترین مرحله بعد از مسئله کار خلاقانه همین عبارت آخرش باشد! بدون وابستگی و بدون قطعیت …
باری ما آدمیان چسبنده به نتیجه ، خود را همچون مردمانی که تا معبدی رفته تا نذر خود را ادا کنند و از رود گنگ بر سر و صورت شان ریخته پاک گردند، گرفتار آخر و عاقبت ها هستیم .
اگر دقت کنید پیشینه کلامی مان هم گواه از همین است . ” خدا آخر و عاقبتت را بخیر کند”
اما کار کردن و بویژه کار خلاقانه کردن با وابستگی و مهر تائید بر نتیجه به یک سو روانه نمی شوند . بی شک چه کسی دلش نمی خواهد که آخر و عاقبتش بخیر باشد ؟ اما مسئله مهم این است که همان طور که با یک گل بهار نمی شود ! با یکبار خلاقیت، و با محافظه کاری تمام عیار هم نمی توان کاری از پیش برد.
و اینجاست که با روان هایی رو به رو هستیم گره خورده در گذشته پدر و مادرمان که بر حفاظت از ما و بر زنهار ها استوار است .
لذا جای تعجب نیست که دست و دلمان بلرزد بر این که برنامه را ، کار را و زندگی را بر نتیجه و انتهایش سوار نکرده دِلِی دِلِی کنان خلاق وار پیش رویم .
چه بسا رهایی در رها کردن آخر و عاقبت کار باشد . سلانه سلانه پیش رفتن اما مستمر و با برنامه …