پیش نوشت : این نوشته هایی که از این به بعد در دسته قطب شمال زنانگی خواهید خواند برای همه زنان نیست ! برای زنانی ست که سفر شان سفر قهرمانی زن نبوده و در جاده مردان به پیش رفته اند . بنابراین اگر خواندید و مغایر حال دلتان بود این تنها به این خاطر است که زنان هر کدام ویژگی منحصر به فرد خود را داشته و متفاوت اند .
وقتی از زن بودن صحبت به میان می آید . خیلی از ما حتی تصور روشنی از آن نداریم . از این که اصلا زنانگی چه تعریفی دارد و این مفهوم برای ما تداعی گر چیست ؟!
برای خیلی از ما زنان که در خارج از خانه و در زمین بازی مردان بوده و فعالیت کرده ایم شاید این مفهوم بیگانه تر از آن چه باشد که دیگران در تصور دارند .
ما زنانگی را با قدرت و تائید دنیای مردان تاخت زدیم تا آن چه را که از دنیای زنانه دریافت نمی کردیم و آن احساس رضایتی را که در آن دنیا نصیب مان نمی شد در زمین بازی مردان بدست آوریم .
دختر پدر ( یا دختر بابا) اصطلاحی است که خانم مورین مورداک از دخترانی می گوید که در همذات پنداری با پدر ، مادر را کنار زده و در دنیای پدر به عنوان اولین مردی که با او رو به رو هستند وارد شده و در آن به تکاپو می افتادند .
برای این دختران ، پدر زنانگی را تعریف کرده و همین امر بر روی روابط آن ها با مردان ، با موفقیت و دستاورد و قابلیت هایشان در دنیا بسیار اثر گذار است .
برای بسیاری از دختران که مادر خود را طَرد کرده و پدر را به عنوان الگوی خود قرار داده اند ، آن ها سر نخ هایی که باید از زنانگی دریافت کنند را یا از مادر دریافت نکرده یا صرفا شکلی منفعل از زن بودن را دریافت کرده اند .
انفعالی که نه تنها خوشایند دختر نبوده است ، بلکه باعث شده وی هر چه بیشتر مصمم شود که شبیه مادر نشود .
رابطه دختر و مادر بر روی طَرد دختر از مادر و همین طور زنانگی اش نقشی پررنگی ایفا می کند .
اگر مادر ، دختر را و زنانگی اش را تائید و تحسین نکند و پیام های متضادی از موفقیت و آن چه دختر در حال انجام آن است برای او بفرستد او این پیام های مبهم را به نفع تائید و تحسین دنیای مردان کنار گذاشته و ترجیح می دهد در جاده مردان وارد شده و هم دستاورد های قابل اندازه گیری را داشته باشد و هم تائید و تحسین مردان را .
باری دختر از مادر جدا شده با پدر و مردان همذات پنداری می کند و به دنبال مربیان مرد و همراهان مردی است که بتواند در مسیری که طی می کند همراه او باشند .
برای من این امر در دوران کارآموزی وکالتم بسیار خودنمایی می کرد . جایی که حتی برای سطح بالای همذات پنداری با مردان تصمیم بر تغییر وکیل سرپرستم از یک خانم به یک آقا گرفتم !
چرا که این ذهنیت و این احساس در من بود که همراهی آن مرد می تواند به من چیز بیشتری در دنیای وکالت بیاموزد !
در حالی که این بیش از هر چیز از تیپ شخصیتی من به عنوان یک آتنا تایپ و یک دختر پدر به معنای واقعی می آمد …
این را بگویم که وقتی از همذات پنداری با مردان و دختر پدر بودن صحبت می شود این لزوما به معنای این نیست که پدر هر لحظه در دنیای دختر حضور فیزیکی دارد .
چه بسا پدر زمان اندکی را در خانه و در جلوی چشم شماست . ولی آن تائید های اندک و کوتاه و دیدن همان تلاشی که در دنیای بیرون دارد برای شما به عنوان دختر کافی ست تا آن را با موقعیت مادر بخصوص اگر خانه دار باشد و یا شخصیتی منفعل داشته است . و یا آنچنان که شما انتظار دارید شما را در فعالیت هایتان تائید و تحسین نکند، مورد قیاس قرار داده و ترجیح دهید همراه پدر باشید تا مادر .
برای “دخترِ بابا” بودن لزوما نباید هر لحظه با پدر و در محضر او باشید ، روان شما گاهی آنچنان قدرتمند او را دنبال می کند که چه بسا اتاق کار او و کتاب خانه او جای حضور فیزیکی او را برای شما بازی می کند .
و این چیزی بود که برای من اتفاق افتاد …
جایی که من در نبود پدر نیز با کتابخانه او و کتاب های او وقت می گذراندم . و این را بر آشپزخانه ی خانه مان و حضور در کنار مادر ترجیح می دادم !
حالا که اندکی با دخترِ پدر آشنا شدیم ، باید بگویم برای مایی که از زنانگی دور افتاده ایم شفای زخم جدایی از مادر جزو ضروری ترین موارد زندگی مان است تا بتوانیم سفر قهرمانی مان را به عنوان یک زن در پیش بگیریم .
و باید بگویم که این زخم و این جدایی لزوما با مادر واقعی نیست . و گاهی با تصور و درک ما از مادری و ویژگی هایش و یا آن هایی که برای ما مادری کردن این جدایی رقم خورده است و نیاز به شفای این زخم دیده می شود .
جایی که شما انفعال ، پرورش دهندگی ، شهود و احساسات را نادیده گرفته تا در دنیای مردان به دستاورد های قابل رویت برسید . جایی که از جمع های زنانه دور ماندید و آن ها را با عبارت خاله زنک بازی تعبیر کرده و ترجیح دادید در حلقه متحد مردان زمان سپری کرده و با آن ها وقت بگذرانید و پا به پای آن ها بدوید …
آن جایی که تبدیل به زنانی شدیم که با مردان دویده اند … این زخم و این شکاف جدایی از مادر را باید درمان کرد تا با زنانگی مان آشتی کنیم .
و این راه با درک مادر و پذیرش او آغاز می شود .
پیشنهاد امروز : شرکت در وبینار پازل زن بودن
Warning: file_put_contents(): Only 0 of 1081 bytes written, possibly out of free disk space in /home/revaya/domains/revayat30.ir/public_html/wp-content/plugins/wpdiscuz/utils/class.WpdiscuzCache.php on line 154
Warning: file_put_contents(): Only 0 of 5903 bytes written, possibly out of free disk space in /home/revaya/domains/revayat30.ir/public_html/wp-content/plugins/wpdiscuz/utils/class.WpdiscuzCache.php on line 154
خیلی اساسی این سفر رو از شروع تا امتداد به تصویر کشیدی معصومه عزیز ، این جدایی حتی برای زنانی که دختر بابا نیستند هم ممکنه اتفاق بیوفته به یه نحو دیگه ، یعنی ارزش ها مردانه ان اما انرژی غالب روان ،انرژی های ناحیه دل هست ، اتفاقی که برای من اتفاق افتاد ،
مرسی از مطلب دقیقت
درود پریسای نازنین
مرسی که از تجربه ت گفتی . دقیقا همینه که میگی … حضور فیزیکی پدر آنچنان هم واجب نیست و اون ارزش های مردانه هم به این امر دامن میزنه
سپاس از نظرت