چگونه راه تقلید ، تمایزمان را سر می بُرد ؟
آدم تا زمانی که خام است خود را مرکز جهان تفکرات می پندارد . گویی هر چیزی خارج از چارچوب فکری اش نه تنها مسخره
آدم تا زمانی که خام است خود را مرکز جهان تفکرات می پندارد . گویی هر چیزی خارج از چارچوب فکری اش نه تنها مسخره
اگر شما هم زمانی، مثل من زندگی را مسابقه فرض کرده باشید؛ می دانید که این نگرشِ مسابقه وار به زندگی به بهای اضطراب، گم
گاهی طول می کشد تا عادت و اقدامی برایم آنچنان خیس بخورد تا مناسب هضم باشد . بنظر می رسد باید در برقراری خیلی از
زمستان پشت پنجره بود . میهمان اش از راه رسیده . حضورش فضای حیاط را هم تحت تاثیر قرارداده بود. نمی دانم آن همه گلِ
یکی از بزرگ ترین نبرد های من در زندگی تاب آوردن در برابر تنش ِ ندانستن پاسخ هاست . شکافی که بین خود و دنیای
از هر متنی که می خوانم، به ویژه اگر متنی اصیل باشد و نویسنده فارسی با ذوق ، فراست و نکته سنجی آن را به
قابلیت ِ ماندن در شبهه ، رازآلودگی و شک و تردید این هنری ست که هر روز به خودم یادآوری اش می کنم . در
همه ما در برهه هایی از زندگی در باریکه راه هایی قرار گرفته ایم که دلمان خواسته است که اوضاع طور دیگری پیش می رفت
برهه هایی در زندگانی همه مان وجود دارد که آنچنان مست خلاقیت هستیم که نخست بی تاب کارمان و جلو بردنش به هر ضرب و
استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، وقار … خیلی از واژه ها هستند که ما معنا و مفهوم آن ها را در جریان زندگی